زندگی ...

زندگی ...


و زندگی مرگ احساس من است

در پیچ و تاب رودی خروشان که نامش گذر زمان است   

 

گاه در زمان غوطه ور می شوم  

فراتر از زمان می دوم شاید زودتر به انتهای بی انتها برسم ...

 

گاه در گرداب زندگی ، احساسم فراتر از نباید میرود  

و من بی تابانه به انتظار می نشینم شاید نبایدی باید بار دهد ...  

 

اما افسوس چه بی ثمر است انتظار کور من  

و اینک با ناتوانی تمام دست سرنوشت را بوسه می زنم  

با تمام وجود فریاد میزنم  

تسلیمم روزگار 

هر چه باداباد...

نظرات 3 + ارسال نظر
خرید وبمانی پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 03:30 ب.ظ

سلام
وبلاگ خوبی دارین.
خواستی تبادل لینک کنی خبرم کنم.

عنوان: خرید وبمانی
لینک: http://www.PersianXchange.ir/

پسر پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:43 ب.ظ http://iamman.blogfa.com

هوا گرم هست
من گرم تر از هوا
نه من داغم که هوا گرم هست
فقط یک حوا داغی آدم را می فهمد

sima یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ب.ظ

عالی بود دوستم همهی شعرات یه دنیا احساس دارن

ممنون سیمای عزیزم
لطف کردی بهم سر زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد