تو می توانی !!!
من زنم
زن آزاده سرزمینم
ایران
تو ای مردی که از جنسم نیستی
از نژاد آریایی هم نیستی
تو می توانی جسمم را به بند بکشی
با روح آزادم که به پرواز درآوردمش چه می کنی ؟!
تو می توانی برایم قانون بنویسی
با سکوت هایی که قانونت را می شکنم چه می کنی ؟!
تو می توانی مرا زندانی تاریکی های روحت کنی
با روشنایی های دور از دست رس تو در ذهنم چه می کنی ؟!
من زنم
زن آزاده سرزمینم
ایران
تو ای مردی که از جنسم نیستی
از نژاد آریایی هم نیستی
تو می توانی مرا مسئول تمام پلیدی هایت بدانی
با جسم و فکر پلید خودت چه می کنی ؟!
تو می توانی مرا مسئول تمام بدبختی هایت بدانی
با ندانم به کاری های خودت چه می کنی ؟!
تو می توانی مرا برای زلزله و سیل و هر آنچه طبیعی است سرزنش کنی
با ویرانی هایی که خودت ساختی چه می کنی ؟!
من زنم
زن آزاده سرزمینم
ایران
تو ای مردی که از جنسم نیستی
از نژاد آریایی هم نیستی
تو می توانی ...
مرسی اومدی عزیزم
شاید بتواند ، این توانستن نه از سر توانائی که از سر نادانی و حماقته ـ تو می توانی ولی حقیر تر از آنی که روح و لبخند مرا به بند بکشی