صدای بی صدا !!!
مرا ببر از اینجا
یا بگذار بی صدا بروم
خسته ام از همه اطراف
خسته ام از خاکستری اتاق
اسیرم بی زنجیر در این زندان
مرا ببر از اینجا
یا بگذار بی صدا بروم
کلافه ام از این حس بی حسی
کلافه ام از این همه قانون
بی حوصله ام از همه بازی های روزگار
غمگینم از این بی ارزشیه جنجال های افراد
مرا ببر از اینجا
یا بگذار بی صدا بروم ...
سلام. چقدر غم انگیز نوشتی عزیزم....
ای خدا... اسارت چرا؟
اندوه چرا؟
غصه چرا؟
اینهمه بیکسی را فقط به ما دادی؟!!!
باز خوبه که حداقل همه ی یه چیزی رو به ما دادی...!!!
عزیزم بیا آپم...
{هوهوی باد وحشی پاییز
همان سمفونی مرگ جنگل ...
به رهبری توفان !!! {... انگار ... }
لا به لای جنگل درختان !!!
می وزید...}
همه ما مسافریم
مسافر قطار زندگی
گاهی در مسیر سفر با عده ای خوب و یا حتی بد همسفر می شیم
و مدت زمانی رو هر چند کم یا زیاد با همسفرانمون می گذرونیم