تو و خویش ، خودمان !!!
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم که نادیده ها را از پس واقعیت ها ببیند .
برای تو و خویش گوش هایی آرزو می کنم که فریاد های بی صدا را بشنود .
برای تو و خویش دستانی آرزو می کنم که همه چیز را با لمس سرانگشتانش درک کند .
و سرانجام برای تو و خویش احساسی آرزو می کنم که در همه ی گامهایمان همراهی مان کند .
و قلبی که در آن کینه راه نداشته باشد و توان بخشش آن از حد خاکیان بالاتر رود .
آه از تو و خویش!
آه از جدایی !
آه از فراق !
پس برای خودمان ذهنی آرزو می کنم خالی از تمام گسستنی ها و عاری از همه ی پیش قضاوت ها و بدون هر گونه برداشت های پیرزنانه ی مرتجع .
با تمام عشق و خلوص یکی شدن ذهن ها و روح هایمان را آرزو می کنم .
که بتوانیم برای همیشه شور زندگی را در خود زنده نگه داریم ...
Ali